اهل حرم

اهل حرم

پایگاه مجازی هیئت محبان قمر بنی هاشم ( شهرک شهید محلاتی)
اهل حرم

اهل حرم

پایگاه مجازی هیئت محبان قمر بنی هاشم ( شهرک شهید محلاتی)

کرامت حضرت خاتم الانبیا (ص) زنده کردن کودکان

 


یکى از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)،

دوست داشت که آن حضرت را به خانه اش دعوت کند،

و به همین خاطر یک روز به همسرش گفت:

((آماده باش که امروز مى خواهم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه دعوت نمایم)).

پس از آن، مرد بزغاله اى را کشت و همسرش مشغول پختن آن شد
 و خودش نیز به دنبال پیغمبر رفت، وقتى که او بزغاله مى کشت یکى از دو پسرش شاهد ماجرا بود.

در غیاب پدر، آن پسر به برادرش گفت:
 ((نبودى تا ببینى پدر چگونه بزغاله را کشت، مى خواهى به تو نشان بدهم؟))

 
برادر پاسخ داد: آرى.
دو برادر به پشت بام رفتند، پسر برادرش را خوابانید و کارد به گلویش ‍ گذاشت و
 سرش را برید، در همین موقع مادر متوجه ماجرا شد و فریاد زد:

((چه مى کنى؟))
پسر ترسید و از طرف دیگر بام فرار کرد و به زمین افتاد و مرد.
زن گریان و نالان شد و به عزادارى مشغول شد. پس از مدتى،
 رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و مرد عرب وارد خانه شدند،
زن ماجرا را براى شوهرش تعریف کرد و در پایان گفت:

((این ماجرا را به رسول خدا مگو، مبادا آن حضرت متاثر شود)).
سپس زن جنازه دو پسر را پیچید تا پس از رفتن پیامبر آن ها را دفن کند.
جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرض کرد:
((اى رسول خدا! به میزبان بفرمائید تا پسرهایت نیایند، من غذا نمى خورم)).
 رسول خدا به مرد فرمود: ((پسرهایت را بیاور)).

مرد عرض کرد:
((به آنها دسترسى ندارم، شما غذا میل بفرمائید.))
پیامبر فرمود: ((این طور نمى شود امر خداوند چنین است))
بالاخره مرد اقرار کرد که پسرانش کشته شده اند، حضرت فرمود:
((جنازه ها را بیاور))
مرد جنازه ها را آورد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعایى خواندند،
بچه ها زنده شدند و در اتاق با رسول خدا هم خوراک گردیدند.
اى آنکه بر تمام خلایق سر آمدى در ارض مصطفى به سماوات محمدى(ص)
جا دارد آنکه فخر کند بر تو انبیاء در مشرق زمانه توئى هور سرمدى



منبع :کتاب قصص الرسول یا داستانهایى از رسول خدا (ص)